کد مطلب:180032 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:270

امام سجاد در روز عاشورا
امام سجاد علیه السلام بر اثر بیماری شدید، در كربلا همچنان بستری بود و نتوانست به میدان رود و در ركاب پدرش با دشمن تا سرحد شهادت نبرد كند. در ماجرای جانسوز وداع امام حسین علیه السلام با پسرش امام سجاد علیه السلام روایاتی نقل شده كه بیانگر شجاعت و روحیه ی عالی امام سجاد است. ما در اینجا به ذكر دو نمونه از آن روایات می پردازیم و قضاوت را به شما خوانندگان می سپاریم.

1- هنگامی كه در روز عاشورا، امام حسین علیه السلام با شهادت یارانش از بنی هاشم و غیر بنی هاشم، روبرو شد و تنها ماند، به هر سو



[ صفحه 26]



نگاه كرد؛ یار و یاوری برای خود ندید، صدا زد:

هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله...

«آیا كسی هست تا از حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله حمایت و دفاع كند...؟»

وقتی كه بانوان حرم، این سخن جانسوز را شنیدند، با صدای بلند گریستند.

در این هنگام امام سجاد علیه السلام كه سخت بیمار و بستری بود، با زحمت برخاست و از خیمه بیرون آمد و شمشیرش را با سختی به دست گرفت تا به سوی میدان برود. عمه اش ام كلثوم علیهاالسلام فریاد زد: «به خیمه بازگرد.»

امام سجاد علیه السلام فرمود: «ای عمه! مرا رها كن تا در ركاب پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله با دشمن بجنگم.»

امام حسین علیه السلام متوجه شد و فریاد زد: «ای ام كلثوم! او را نگهدار، تا زمین از نسل آل محمد صلی الله علیه و آله خالی نگردد.» سپس با سرعت به سوی امام سجاد علیه السلام آمد و او را به خیمه اش برد و به او فرمود: «پسرم! می خواهی چه كنی؟»

امام سجاد علیه السلام فرمود: پدرجان! ندای تو رگهای قلبم را برید، و آرامش را از من ربود. خواستم به میدان آیم و جانم را فدایت كنم.

امام حسین علیه السلام فرمود: پسرم! تو بیمار هستی و جهاد بر تو واجب و روا نیست، تو حجت و امام بر شیعیان من هستی. تو پدر امامان و سرپرست یتیمان و بیوه زنان هستی. تو باید آنها را به مدینه



[ صفحه 27]



برسانی، و نباید هرگز زمین از حجت و امام از نسل من خالی بماند...

امام سجاد علیه السلام عرض كرد: پدرجان! آیا من نگاه كنم و تو كشته شوی؟! كاش زنده نبودم و جانم نثار تو می شد...

سپس امام حسین علیه السلام با امام سجاد علیه السلام وداع كرد. او را در آغوش گرفت و گردن به گردن او گذاشت، و گریه ی سختی كرد و به این ترتیب با او خداحافظی نمود. [1] .

2- در كتاب «الدمعة الساكبة» نقل شده: هنگامی كه امام حسین علیه السلام یكه و تنها ماند، به خیمه های پسران پدرش رفت؛ آنها را خالی دید. به خیمه های فرزندان عقیل رفت؛ آنها را خالی دید. به خیمه های اصحابش توجه كرد؛ آنها را نیز خالی دید. مكرر می فرمود:

لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم.

سپس به خیمه های بانوان رفت و پس از آن به خیمه ی امام سجاد علیه السلام وارد گردید، دید آن حضرت بر اثر بیماری شدید روی فرش پوستی افتاده، و زینب علیهاالسلام از او پرستاری می كند. وقتی كه چشم امام سجاد علیه السلام به پدرش افتاد، خواست برخیزد نتوانست، به عمه اش زینب فرمود: مرا به سینه ات تكیه بده تا بنشینم. زینب علیهاالسلام در جانب پشت امام سجاد علیه السلام نشست و آن حضرت را نشانده به سینه اش تكیه داد. امام حسین علیه السلام احوال پسرش را پرسید. امام سجاد علیه السلام گفت: «حمد و سپاس می گویم خدا را» سپس امام سجاد علیه السلام عرض كرد: پدرجان، ماجرای شما با این منافقین به كجا رسید؟



[ صفحه 28]



امام حسین علیه السلام فرمود: شیطان بر آنها چیره شد و یاد خدا را از خاطر آنها بیرون برد، و جنگ شدیدی بین ما و آنها رخ داد كه خون ما و آنها در سراسر این زمین جاری شد.

امام سجاد علیه السلام از عموها و برادرها و برادرزاده و اصحاب، یك یك پرسید. امام حسین علیه السلام فرمود:

یا بنی اعلم انه لیس فی الخیام رجل الا انا و انت...:

«پسرم! بدان كه در خیمه ها مردی جز من و تو نیست، همه كشته شدند.»

امام سجاد علیه السلام گریه سختی نمود. سپس به عمه اش زینب علیهاالسلام فرمود: «شمشیر و عصایی به من بده».

امام حسین فرمود: «شمشیر و عصا برای چه می خواهی؟

عرض كرد: «عصا را برای اینكه بر آن تكیه كنم؛ و شمشیر را برای اینكه با آن از حریم فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله دفاع نمایم، زیرا خیری در زندگی بعد از او نیست.»

امام حسین علیه السلام او را از این كار بازداشت و او را به سینه اش چسبانید و به او فرمود: «پسرم! تو پاكترین و بهترین ذریه و عترت من هستی. تو جانشین من بر این بانوان و كودكان غریب و یتیم و مظلوم می باشی. آنها كه در چنین رنجی شدید در برابر شماتت دشمن قرار گرفته اند، از آنها سرپرستی كن و مونس آنها باش. آنها هیچ مردی غیر از تو ندارند. به آنها مهربانی كن... سپس فریاد زد: ای زینب! ای ام كلثوم! ای سكینه! ای رقیه! ای فاطمه! كلام مرا بشنوید و بدانید كه این



[ صفحه 29]



پسرم (اشاره به امام سجاد) جانشین من بر شماست.

و هو امام مفترض الطاعة:

«و او امامی است كه اطاعتش واجب است.» [2] .

این واقعه ی جانسوز بیانگر استقامت و روحیه ی عالی امام سجاد علیه السلام است، كه در چنان حالی می خواست به میدان رود و با دشمن بجنگد.

آخرین سخنان امام حسین علیه السلام به امام سجاد علیه السلام هنگام وداع، این بود:

یا بنی اصبر علی الحق و ان كان مراً:

«پسرم! در راه حق استقامت كن، گر چه تلخ باشد.»

یا بنی ایاك و ظلم من لا یجد علیك ناصراً الا الله:

«پسرم! بپرهیز از ظلم به كسی كه یاوری در برابر تو جز خدا ندارد.»

امام سجاد علیه السلام نیز در لحظات آخر عمر، همین وصیت را به پسرش امام باقر علیه السلام نمود. [3] .


[1] معالي السبطين، ج 2، ص 21.

[2] همان مدرك، ص 22 - 23.

[3] اصول كافي، ج 2، ص 331.